چهارمین اصلاح
پنج شنبه 13/11/90 ساعت 7 آوینا وقت آرایشگاه داشت( برای بار چهارم) بعد از آرایشگاه هم قرار بود بریم خانه دوست همسری. زمانی که رسیدیم آرایشگاه شلوغ بود و یک آرایشگر جدید هم اضافه شده بود . آوینا توی بغلم بود که یکی از بچه ها زد زیر گریه از صدای گریه اون آوینا هم تحت تاثیر قرار گرفت و زد زیر گریه! زمانی که نوبتمون شد آوینا از بغل بابابش پایین نمی آمد و برخلاف دفعات قبل که بدون دردسر می نشست توی صندلی این دفعه حاضر نشد بشینه اسباب بازی دادن تا سرگرم بشه ، خاله سعی کرد حواسش را پرت کنه تا روی صندلی بشینه موفق نشدیم، تنها راه این بود که آوینا بغل همسری بشینه تا موهاش را کوتاه کنن عمو مسعود هم می گفت باید یه کاری کنیم بشینه توی صندلی و ...
نویسنده :
مامان آوینا
9:31