مادرم روزت مبارک
امروز روزِ توست، ای مهربانترین فرشتهی خدا.
بگو چگونه تو را
در قاب دفترم توصیف کنم؟
صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟
آن زمان که خط
خطی های بیقراری ام را با مهر و محبّتت پاک میکردی و با صبر و بردباری کلمه
به کلمه ی
زندگی را به من دیکته
میگفتی خوب به خاطرم مانده است.
و من باز فراموش میکردم
محبت تشدید دارد.
در تمام مراحل
زندگی، قدم به قدم، هم پای من آمدی، بار ها بر زمین افتادم و هر بار با
مهربانی دستم را گرفتی.
آری، از تو آموختم، حتی در سخت ترین شرایط،
امید را هرگز از یاد نبرم.
یادم نمیرود چه
شب ها که تا صبح بر بالینِ من، بوسه بر پیشانیِ تب دارم میزدی
و چه روزها که با مهر مادرانه ات لقمههای عشق
را در دهانم میگذاشتی
و من باز لجبازتر از همیشه دستت را رد میکردم!
وقتی بوسه بر
دستان چروکیده ات میزنم،
یاد کودکیام میافتم که همیشه به خاطر لطافت دستانت به همه فخر میفروختم
و حال به خاطر خشکی دستانت با افتخار میگویم این دستان
مادر من است که تمام
زندگیاش را به پای من گذاشت؛
من با نوازش همین دست ها بزرگ شدم و امروز با تمام وجودم میگویم:
مادرم مدیون تمام مهربانیهایت هستم و کمی کمتر از آنچه تو دوستم داری،
دوستت دارم.
این روز بزرگ رابه مادر مهربانم تبریک می گم. امیدوارم همیشه سلامت باشه و سایه اش روی سرم.
مادر مهربونم
هیچ وقت محبتهای که در حق من و آوینا کردی از یادم نمی ره . چه شبهایی که همراهمن بالای سر آوینا بیدار بودی برای بهبودش دست به دامان خدا شده بودی . ببخش اگر بعضی مواقع ناخواسته باعث دلخوریت شدم.
امروز جای خالی عزیز مهربانم بیشتر از روزهای دیگه آزارم می ده . جاش خیلی خالیه. پارسال روز مادر وقتی از سرکار آمدم سریع آماده شدم تا با مامانم بریم دیدنش اما امسال باید بریم سر مزارش. قدر مادربزرگ هاتون را بدونید خیلی زود دیر می شه.
روحت قرین رحمت مهربونم.