جشن تولد دو سالگی
چهارشنبه 22 آذر بود که البته جشن تولد را جمعه برگزار کردیم. اولین نفری که اس ام اسی تولدت آوینا را تبریک خاله سمی بود، نفر بعدی هم خاله الی بود که تولدت مبارک را براش خوند .
عصری برای تولد آوینا کیک درست کردم که از بد شانسی از قالب جدا نشد تا باهاش عکس بندازیم. سروش شب رفت دنبال مامان و آوردش پیشمون که آوینا حسابی خوشحال شد از دیدن مامانیش.
اول تصمیم داشتم یک تولد مفصل براش بگیرم ولی موکولش کردم به سال بعد( اگه خدا بخواد و زنده باشم) .از همین جا از مامان مهربونم تشکر می کنم که آمد کمکم چون در غیر اینصورت آوینا اجازه انجام هیچ کاری را به من نمی داد.
بعد از شام هم مراسم کیک بری و کادو بود که متاسفانه مهمانها عجله داشتن زودتر برگردند چون برف شروع به بارش کرده بود.
آوینا هم که موقع گرفتن عکس اصلا همکاری نکرد و یک عکس درست و حسابی ازش ندارم و از این بابت خیلی ناراحتم ، فقط سه تا عکس با مهمانها انداخت، با من و سروش و مامانم که اصلا عکس نداره.
کادوها هم همه نقدی بود به جز کادو فافا ( دختر خاله آوینا) که براش یک عروسک و پاپوش گرفته بود.
به نظرم اگر اول مراسم کیک بری را انجام می دادم اقلا آوینا سرحال تر بود و می ذاشت چند تا عکس خوب ازش بگیرم اینجوری مثل الان نمی شد که هر وقت یادم میاد عکس باهاش ندارم حرصم نمی گرفت.
آوینا در حال فوت کردن شمع تولدش . عزیزم امیدوارم 120 ساله بشی
آوینا در حال بادکنک بازی
معلوم نیست تو چه فکریه !
کیک تولد آوینا تصویری بود که زحمت آوردنش را داییم کشید منتها آقای قناد دقت نکرده که اسم آوینا روی کیک حک شده ، دوباره برداشته اسمش را نوشته و کیک را خراب کرده.